بیوگرافی
حسین سبزیان مردی ایرانی بود که بیشتر بهخاطر نقشآفرینی در فیلم مستندسیننما «کلوزآپ» (۱۹۹۰) به کارگردانی عباس کیارستمی شناخته میشود؛ فیلمی که بهطور گستردهای یکی از بزرگترین آثار سینمایی تاریخ و بسته به دیدگاه، بزرگترین فیلم ایران محسوب میشود. در سال ۱۹۸۹، سبزیان خانوادهای فقیر را فریب داد تا باور...
حسین سبزیان مردی ایرانی بود که بیشتر بهخاطر نقشآفرینی در فیلم مستندسیننما «کلوزآپ» (۱۹۹۰) به کارگردانی عباس کیارستمی شناخته میشود؛ فیلمی که بهطور گستردهای یکی از بزرگترین آثار سینمایی تاریخ و بسته به دیدگاه، بزرگترین فیلم ایران محسوب میشود. در سال ۱۹۸۹، سبزیان خانوادهای فقیر را فریب داد تا باور کنند او فیلمساز مشهور ایرانی محسن مخملباف است. این اتفاقات بعدها در فیلم یادشده بازسازی شدند. او حوالی سالهای ۱۹۵۳–۱۹۵۴ (یا سال ۱۳۳۲ خورشیدی) متولد شده و از گفتهاش که خود را «یک جوان بیکار تهرانی» توصیف کرده، به نظر میرسد اهل تهران بوده باشد. گمان میرود او از طبقه اجتماعی ضعیف و پسزمینهای از کارگرانی فقیر داشته و از کودکی بهعنوان کارگر چاپخانه کار میکرد. او در کودکی در اصفهان زندگی میکرد، جایی که «سه ماه مدرسه را رها کرد» تا به سینما برود و خود گفته بود هر روز مخفیانه به سینما میرفته تا اینکه مدرسه او را گرفت و تنبیه شد.
عشق او به سینما زندگیاش را شکل داد و بخش کلیدی از هویت او بود. او یکبار «مجنون فیلمِ تهیدست و بیکار» نامیده شده است. یکی از فیلمهایی که بسیار ستایش میکرد، «دوچرخهسوار» (۱۹۸۷) از محسن مخملباف بود. در «کلوزآپ» صحنهای هست که سبزیان وقتی برای اولین بار با یکی از اعضای خانواده فریبخورده—مادر، ماهرخ آهنخواه—دیدار میکند، در حال خواندن کتابی دربارهٔ همان فیلم نشان داده میشود. در حالی که بسیاری ممکن است او را صرفاً یک کلاهبردار بدانند که میخواسته از خانوادهای فقیر چیزی بگیرد، کارگردانی کیارستمی در «کلوزآپ» همدلیای نسبت به او نشان میدهد و او را مردی تنها و پرشور نمایش میدهد که سعی دارد کاری متفاوت انجام دهد هرچند از نظر اخلاقی تا حدودی قابلسؤال باشد. این فیلم سبزیان را برای دوستداران سینما افسانهای کرد و شاید تنها فرصت او برای دیدهشدن بوده است. با وجود این، در سالهای بعد از اکران فیلم، او دچار افسردگی عمیق شد و در ملأ عام احساس بیگانگی میکرد.
در زندگی بزرگسالی، بهویژه پیش از ساخت فیلم، سبزیان در چاپخانه کار میکرد و چند فیلم آماتور ساخت و حتی «فیلمهای عروسی خانگی» ضبط کرد، اما در تأمین مالی حرفهٔ سینما دشواری داشت. او بخش زیادی از وقتش را صرف نوشتن فیلمنامه کرد اما هیچیک رسمی نشدند. در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ بیکار شد. در سال ۱۹۸۹، کیارستمی از طریق یک مقالهٔ مجلهای با ماجرای سبزیان آشنا شد و ترتیب فیلمبرداری از محاکمهٔ او را داد. نتیجهٔ نهایی این بود که سبزیان مدت کوتاهی در زندان بود و پس از آن آزاد شد، زیرا خانواده بهخاطر «عدم نیت مجرمانه» او (با این فهم که او صرفاً از سر عشق به سینما عمل کرده بود) او را بخشیدند و سبزیان مجازات دیگری را متحمل نشد. در سالهای پایانی عمرش با فروش دیویدیهای قاچاق در پایانههای اتوبوس تهران ارتزاق میکرد. او در طول زندگی دچار آسم مزمن بود و سلامتاش بهعلت آن رو به وخامت گذاشت. در راه ملاقات دوباره با کیارستمی بهمنظور کار بر فیلمی دیگر، در متروی شلوغ دچار نارسایی تنفسی شد و بیهوش شد. طبق یک گزارش، او ۱۰۲ روز در کما بود و سپس در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۶ در سن ۵۲ سالگی درگذشت.
نمایش بیشتر